این مقاله تایید نهایی نشده است و صرفاً برای بررسی بصورت عمومی منتشر شده است. (غیر قابل استناد)
جابری، اللهیار (2 فروردین ۱۳۳۹ ـ ۱۱ شهریور ۱۳۶۵)، فرمانده گردان امام علی(ع) تیپ ۵۵ ویژه شهدای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
جابری در روستای سیدمراد از توابع شهرستان نهبندان به دنیا آمد (فرهنگ ... ، ذیل نام). پدر او، محمدحسن جابری، کشاورز و مادرش، فاطمه جابری، خانهدار بود (ادارۀ ثبت احوال ... ). او سومین فرزند خانواده بود. یک خواهر و برادر بزرگتر و یک برادر و دو خواهر کوچکتر از خود داشت (تحقیقات ... بنیاد ... ). در سن هفتسالگی به همراه خانواده به روستای ابراهیمی میرود و برای فراگیری قرآن در مکتبخانه عیدمحمد جابری نامنویسی میکند (موسوی، ص۱۸۵). البته پدر او را از کودکی با امور مذهبی آشنا کرده بود. به گفتۀ برادرش پیش از رسیدن به سن تکلیف، برای شرکت در نماز جماعت به مسجد میرفت و حتی سرمای سخت زمستان نیز نمیتوانست مانع او در انجام این کار شود. اللهیار همزمان با شرکت در کلاسهای مکتبخانه، قالیبافی را نیز فراگرفت تا کمکخرج خانواده در تأمین مایحتاج زندگی باشد. او بدین منظور گاهی کار کشاورزی و دامداری را نیز انجام میداد (محمدزاده، ص۷۳-74).
بهدنبال بازگشایی مدارس در روستا، جابری تصمیم میگیرد در پایۀ ابتدایی نامنویسی کند. بااینحال بهدلیل سن بالا، مسئولین مدرسه حاضر نشدند او را ثبتنام کنند. بهناچار برای مشورت به نزد یکی از کارکنان سازمان آموزشوپرورش نهبندان میرود. به او راهحلی پیشنهاد میشود بر این اساس که با وجود باقیماندن سه ماه از پایان سال تحصیلی، کتب درسی را مطالعه و برای امتحانات پایان سال خود را آماده کند. به این ترتیب او در امتحانات خردادماه شرکت میکند و موفق میشود که در امتحانات پایان دورۀ ابتدایی قبول شود (موسوی، ص۱۸۵-186 ؛ محمدی، ص۱۹).
وی با اتمام دورۀ ابتدایی به بیرجند میآید تا تحصیلات خود را در دورۀ راهنمایی ادامه دهد. روزها کار میکند و شبها با شرکت در کلاسهای مخصوص بزرگسالان، به تحصیل خود ادامه میدهد و در سال ۱۳۵۸ ش مدرک سیکل را دریافت میکند. پس از آن در مشهد ساکن میشود و در یکی از کارگاههای خیاطی واقع در خیابان طلاب به کار می-پردازد. جابری که پیشازاین، از طریق مطالعۀ آثار امام خمینی، شهید مطهری و مرحوم فلسفی با آرا و افکار آنها آشنا شده بود، فرصتی برایش فراهم شد که به فعالیتهای انقلابیون نزدیکتر شده و همراه با آنها در تظاهرات بر ضد رژیم پهلوی شرکت کند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۵ مهرماه ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران مشهد درمیآید و در نخستین مأموریت خود بهمنظور حفاظت از نقاط مرزی تربت جام و صالحآباد اعزام میشود. در ۲۵ فروردین ۱۳۵۹ با خانم فاطمه خزائی، دخترخالهاش، ازدواج میکند و در مأموریت جدیدی که به او محول میشود برای مبارزه با اشرار مرزهای شرقی به بیرجند بازمیگردد. در ۷ تیر ۱۳۵۹ برای آموزش نظامی به پادگان امام رضا (ع) منتقل میشود و در آبان همان سال به سپاه پاسداران بیرجند برای آموزش نیروها میرود (تحقیقات ... بنیاد ... ).
با حملۀ عراق به خاک ایران، جابری در آبانماه ۱۳۵۹ به اهواز اعزام میشود. پس از مدتی بهدلیل جراحت دست راست به مشهد منتقل میشود. پس از بهبودی نسبی به بیرجند بازمیگردد و تصمیم میگیرد که در دورههای تخصصی نظامی و عقیدتی شرکت کند (همان). به همین منظور ابتدا به مشهد (پادگان امام رضا (ع)) و پس از آن به تهران میرود. پس از اتمام دورههای آموزشی به بیرجند بازمیگردد و در پادگان این شهر، نیروهای داوطلب حضور در جبهه را آموزش میدهد. در بهمن ۱۳۶۱ فرماندهی گردان را در سپاه چهارم قدس به عهده میگیرد.
جابری، بار دیگر در سال ۱۳۶۲ ش به جبهه اعزام میشود. او مسئولیت آموزش نظامی یگان اعزامی از بیرجند را در عملیات والفجر۳ برعهده داشته است. در این عملیات در منطقۀ کلهقندی از ناحیۀ کمر و دست چپ مجروح میشود و به بیرجند بازمیگردد. علاوهبراین، در سال ۱۳۶۲ ش مسئولیت واحد بسیج را نیز برعهده میگیرد و به عضویت شورای فرماندهی بسیج درمیآید. چند ماه نیز در پادگان منتظران شهادت که مرکزی برای آموزش نیروهای داوطلب حضور در جبهه بود، به امر جمعآوری و سازماندهی افراد رسیدگی میکرد (تحقیقات ... سپاه).
جابری در سوم بهمن ۱۳۶۳ صاحب فرزند میشود و بهخاطر خوابی که پیش از این دیده بود، او را مسلم مینامد. تقوا و اخلاص جابری از یکسو و توان مدیریتی او از سوی دیگر موجب شد تا زمانی که شهید محمود کاوه* برای تکمیل کادر رزمی لشکر ویژۀ شهدا به بیرجند میآید، از فرماندهی پایگاه درخواست کند که او را به جبهه اعزام کنند. بدین ترتیب او عازم کردستان میشود و محمود کاوه او را به فرماندهی گردان امام علی (ع) منصوب میکند (تحقیقات ... بنیاد ... ).
جابری سعی میکرد که همواره نیروهای گردان در وضعیت مناسبی باشند. به همین خاطر، با تمرین رزم شبانه، کوهنوردی، شنا و قایقرانی آنها را در حالت آماده برای انجام عملیات در هر شرایطی آموزش میداد (ستارهها، ص۲۹). او به مسائل فکری و فرهنگی رزمندگان نیز توجه میکرد، در سخنرانیهای خود با بیانی شیوا از آموزههای اسلام سخن میگفت و آنها را از جریانات انحرافی زمان آگاه میکرد (محمدی، ص۸۳-92). از دیگر اقدامات فرهنگی جابری، دیدار او با خانوادۀ شهدا و دلجویی و رسیدگی به امور مربوط به آنها بود (همو، ص۶۹).
جابری در اسفند ۱۳۶۴ به عنوان فرمانده گردان امام علی (ع) در عملیات والفجر ۹ به منطقه اعزام میشود. رزمندگان تحت فرماندهی وی، موفق میشوند تپههای ۶ و ۷ (مشرف به شهر چورتا عراق) را بدون مجروح به دست بیاورند (همو، ص۳۷). پس از پایان عملیات، نیروها به مرخصی میروند، ولی خبردار میشوند که عراقیها منطقۀ عملیاتی والفجر ۹ را تصرف کردهاند. بنابراین گردان امام علی (ع) به فرماندهی اللهیار جابری دوباره به منطقه اعزام میشود و ارتفاعات مشرف به شهر چورتا را بازپس میگیرد (همو، ص۴۰). جابری آخرین بار در سال ۱۳۶۵ به جبهه اعزام میشود. او همراه محمود کاوه در عملیات کربلای ۲ (منطقۀ حاجعمران) شرکت میکند. این عملیات در دهم شهریور با رمز یا اباعبدالله الحسین و با هدف آزادسازی ارتفاعات منطقه آغاز میشود. به هنگام عبور نیروها از ارتفاعات ۲۵۱۹ بهدلیل تسلط عراقیها بر منطقه، امکان پیشروی وجود نداشت. جابری تصمیم میگیرد که برای شکستن خط نیروهای عراقی با آرپیچی، تیربار دشمن را مورد هدف قرار دهد. او دو بار شلیک میکند که به هدف اصابت نمیکند. همزمان با شلیک گلولۀ سوم، قلب او از سوی یکی از نیروهای عراقی توسط تیر کالیبر مورد هدف قرار میگیرد و در دهم شهریور در منطقۀ حاجعمران به شهادت میرسد. بهدلیل دراختیاربودن منطقه از سوی عراقیها، همرزمانش نتوانستند که پیکر او را به عقب بازگردانند. در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۶ پیکر او پیدا و در ۳۱ اردیبهشت بنا به وصیت شهید در روستای ابراهیمی به خاک سپرده شد (تحقیقات ... سپاه ... ).
شهید جابری در وصیتنامهاش (تنظیمشده در ۰۷/06/1365)، پس از آرزوی تعجیل در ظهور امام زمان (عج)، طول عمر برای امام و پیروزی رزمندگان اسلام از خانواده، دوستان و آشنایان خود طلب آمرزش میکند. او در ادامۀ چند مسئله را بهعنوان وصیت خطاب به پدر و مادرش تقدیم میدارد: در تشییع جنازه، هیچ احدالناسی حق بهرهبرداری ندارد و مثل تمام شهدا برایم مجلس گرفته شود. از بنیاد شهید و سپاه هیچ توقع نابهجایی نداشته باشید و صبر کنید که طبق ضوابط عمل کنند. پیکرم را اگر برگشت، در روستای ابراهیمآباد، پشت سر شهید خزاعی دفن کنید. در مورد حق همسرم عدالت را رعایت کنید و طبق قانون اسلام حق او را بدهید.
در انتها نیز به لزوم توجه به تربیت و تحصیل فرزندش اشاره و درخواست میکند که مخارج مراسم تعزیهاش به جز آنچه برعهدۀ بنیاد شهید است، مابقی از یکسوم پرداخت شود. او وصیتنامۀ خود را با دعای پیروزی نهایی اسلام بر کفر جهانی به پایان میبرد (بش).
مآخذ: ادارۀ ثبت احوال شهرستان بیرجند، شناسنامه، سند بیتا، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان خراسان جنوبی؛ تحقیقات منتشرنشدۀ بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان بیرجند (زندگینامۀ شهید اللهیار جابری)، بیتا، موجود در همانجا؛ تحقیقات منتشرنشدۀ سپاه پاسداران شهرستان بیرجند (زندگینامۀ شهید اللهیار جابری)، بیتا، موجود در همانجا؛ جابری، اللهیار، وصیتنامۀ شهید، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ ستارهها،کنگرۀ بزرگداشت سرداران شهید و ۲۳ هزار شهید استان خراسان، رواق مهر، ۱۳۸۱؛ فرهنگ اعلام شهدای استان خراسان جنوبی، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، نشر شاهد، ۱۳۹۳؛ محمدزاده، فهیمه، بحر بیساحل، تهران: بزرگداشت سرداران شهید، رواق مهر، ۱۳۸۱؛ محمدی، علی، امید لشکر: گذری کوتاه بر زندگی سردار شهید اللهیار جابری، بیرجند: انصارالرضا (ع)، 1398؛ موسوی، سعید، فرهنگنامۀ جاودانههای تاریخ. تهران: نشر شاهد، ۱۳۸۲.
/سمیه پورسلطانی/